کوی من
از سر کوی منم خنده کنان می روی در بر چشمان من سر به جنان می روی
دل به دلت ره نبرد بی وفا از سر عشق منم خنده کنان می روی
پس دل من را چه شد دشت و دمن را چه شد کز جگر خون من هورت کشان میروی
عاشق رویت شدم مست حضورت شدم از سر مستی چو من واعظ و خان می روی
من چه کنم تا تو را عاشق جان بینمت از سر جان منم بی دو جهان می روی
رو به منم بگذری سر به گریبان خویش رهرو چشم منی گر چه چنان می روی
آه کشیدم برت چون رخ تو دور شد اسب سواری و بر دل به عنان می روی
خون جگر و خون دلم ای مه و ماه نجیب
از سر حای خودت چون دگران می روی